آموزش افعال دوجمله ای انگلیسی

آموزش Phrasal Verbs، شامل یادگیری افعال عبارتی، مثال های کاربردی و تمرینات عملی.

آموزش زبان انگلیسی به کمک phrasal verbs یکی از بهترین راه های بهبود مهارت های زبان است. این مقاله به شما کمک می کند تا با استفاده از چند phrasal verb کاربردی، جملاتی مفید بسازید. هر phrasal verb دارای دو جمله به عنوان مثال خواهد بود تا بتوانید کاربرد عملی آن ها را بهتر درک کنید.

1. Be Off

  • تعریف: به معنای ترک کردن یا جدا شدن از جایی است.
  • مثال:
    • The meeting was boring, so I decided to be off early.
    • She told her boss she was feeling unwell and needed to be off work.

2. Fall Down

  • تعریف: به معنای سقوط کردن یا افتادن به زمین است.
  • مثال:
    • The old man fell down the stairs and hurt his back.
    • Be careful on the ice; you might fall down.

3. Look Out

  • تعریف: به معنای مراقب بودن یا مواظب چیزی یا کسی بودن است.
  • مثال:
    • Look out! There’s a car coming.
    • We need to look out for each other in this neighborhood.

4. Keep From

  • تعریف: به معنای جلوگیری کردن از انجام چیزی است.
  • مثال:
    • She kept from laughing during the serious meeting.
    • He tried to keep from eating too much junk food.

5. Put Back

  • تعریف: به معنای برگرداندن چیزی به جای اصلی خود است.
  • مثال:
    • Please put back the book after you’ve finished reading it.
    • He put back the groceries in the fridge.

6. Get Over

  • تعریف: به معنای غلبه کردن بر مشکل یا بیماری است.
  • مثال:
    • It took her months to get over the flu.
    • He finally got over his fear of flying.

7. Be Over

  • تعریف: به معنای پایان یافتن چیزی است.
  • مثال:
    • The movie was over by 10 PM.
    • She was relieved when the test was over.

8. Get Across

  • تعریف: به معنای منتقل کردن یا فهماندن چیزی به کسی است.
  • مثال:
    • He struggled to get his point across during the debate.
    • The teacher used a story to get the concept across to the students.

9. Come Across

  • تعریف: به معنای برخوردن به چیزی یا کسی به طور تصادفی است.
  • مثال:
    • I came across an old friend while shopping yesterday.
    • She came across a rare book in the library.

10. Put Away

  • تعریف: به معنای جمع کردن و سر جای خود گذاشتن چیزی است.
  • مثال:
    • After dinner, she put away the dishes.
    • He told the kids to put away their toys.

11. Keep Ahead

  • تعریف: به معنای جلوتر بودن یا پیشی گرفتن از چیزی یا کسی است.
  • مثال:
    • She works hard to keep ahead of her competitors.
    • If you want to succeed, you need to keep ahead of the trends.

12. Fall Through

  • تعریف: به معنای ناکام ماندن یا به نتیجه نرسیدن چیزی است.
  • مثال:
    • Their plans to open a new store fell through.
    • The deal fell through at the last minute.

13. Keep On

  • تعریف: به معنای ادامه دادن به انجام چیزی است.
  • مثال:
    • Despite the difficulties, he kept on working.
    • She kept on talking even though no one was listening.

14. Come Between

  • تعریف: به معنای ایجاد اختلاف یا مانع شدن بین دو نفر است.
  • مثال:
    • Don’t let this argument come between your friendship.
    • Work stress should not come between you and your family.

15. Put Down

  • تعریف: به معنای انتقاد کردن از کسی یا چیزی است.
  • مثال:
    • She always puts down his ideas.
    • He felt put down by his boss’s comments.

16. Put Out

  • تعریف: به معنای خاموش کردن آتش است.
  • مثال:
    • The firefighters put out the blaze quickly.
    • Please put out your cigarette before entering the building.

17. Get Round

  • تعریف: به معنای متقاعد کردن کسی به انجام کاری است.
  • مثال:
    • She knows how to get round her parents.
    • He managed to get round the strict teacher.

18. Put Through

  • تعریف: به معنای وصل کردن تماس تلفنی است.
  • مثال:
    • Can you put me through to the manager, please?
    • The secretary put the call through to his office.

19. Put Forward

  • تعریف: به معنای پیشنهاد دادن یا مطرح کردن ایده ای است.
  • مثال:
    • She put forward a new plan to improve sales.
    • He put forward a proposal at the meeting.

20. Put On

  • تعریف: به معنای پوشیدن لباس یا افزایش وزن است.
  • مثال:
    • He put on his coat and left the house.
    • She has put on a lot of weight recently.

21. Get Behind

  • تعریف: به معنای عقب افتادن از برنامه یا کاری است.
  • مثال:
    • He got behind on his rent payments.
    • Don’t get behind with your studies.

22. Keep At

  • تعریف: به معنای ادامه دادن به انجام کاری است.
  • مثال:
    • Keep at it, and you’ll eventually succeed.
    • She kept at her knitting despite the distractions.

این phrasal verbs تنها بخش کوچکی از مجموعه بزرگ phrasal verbs زبان انگلیسی هستند. با یادگیری و تمرین بیشتر، می توانید به تسلط بیشتری بر این عبارات کاربردی دست یابید و مهارت زبان خود را به سطح بالاتری برسانید.